در چند دهه گذشته، افغانستان به دلیل جنگهای مداوم، ضعف در حکومتداری، و تعاملات پیچیده میان بازیگران داخلی، منطقهای و بینالمللی، به یک پناهگاه اصلی برای گروههای مسلح و شورشی مبدل شده است. این گروهها بر اساس اهداف ایدیولوژیک، سیاسی و استراتیژیک مختلف فعالیت میکنند و در بسیاری موارد برای رسیدن به اهدافشان از خشونت استفاده مینمایند. با آنکه برخی خود را نمایندگان دعاوی ملی یا مذهبی معرفی میکنند، اما اقدامات آنها — از حملات هدفمند علیه اقلیتهای قومی و مذهبی گرفته تا حملات گسترده برای ایجاد رعب و وحشت — طی ۲۵ سال گذشته باعث کشته شدن هزاران غیرنظامی و بیجاشدن میلیونها نفر گردیده است.
با آنکه طالبان دوباره به قدرت رسیدهاند، اما دیدگاه کشورهای جهان در مورد جایگاه قانونی آنها هنوز یکسان نیست. ایالات متحده امریکا طالبان را بهعنوان یک گروه تروریستی به رسمیت نشناخته است، اما نهادهای استخباراتی امریکا، وزارت دفاع آن کشور و گزارشهای سازمان ملل متحد، روابط تاریخی و دوامدار طالبان با گروههایی را تأیید میکنند که از سوی امریکا و سایر کشورها به عنوان گروههای تروریستی شناخته میشوند. در توافقنامه سال ۲۰۲۰ میان امریکا و طالبان که راه را برای خروج نیروهای امریکایی هموار ساخت، طالبان تعهد کردند که به گروههای تروریستی دیگر اجازه نخواهند داد تا از خاک افغانستان برای عملیات استفاده کنند. اما با توجه به روابط تاریخی و عملیاتی طالبان با سایر گروههای شورشی، هنوز روشن نیست که این تعهد تا چه حد عملی شده است. از سوی دیگر، امریکا و ناتو هنوز هم در افغانستان عملیات استخباراتی و در صورت لزوم حملات هوایی را انجام میدهند. طالبان این ادعا را رد میکنند که گویا به سایر گروهها پناه دادهاند، اما گزارشها نشان میدهند که برخی گروههای مسلح هنوز هم آزادانه فعالیت میکنند و از فضای امنیتی تحت کنترل طالبان بهره میبرند.
گسترش گروههای شورشی در افغانستان بهگونه رسمی در ماه مارچ سال ۲۰۱۷ مستند شد، زمانی که پولیس ملی افغانستان (ANP) یک فهرست کامل از گروههای فعال شورشی را به انترپول سپرد — گامی مهم که وسعت و پیچیدگی فعالیتهای گروههای ضد دولت را آشکار ساخت. بر بنیاد گزارشهای استخباراتی آن زمان، تا ۳۲ مرکز آموزشی تروریستی و ۸۵ قومندان ارشد در بیرون از مرزهای افغانستان فعالیت میکردند. شمار جنگجویان خارجی بین ۵۰ تا ۷۵ هزار تن تخمین زده میشد که این نشاندهنده یک استراتژی انعطافپذیر برای جذب و بسیج نیروها بود. افزون بر آن، نزدیک به ۱۶۸ گروه مسلح — از گروههای محلی تا شبکههای بینالمللی — در جنگهای شورشی نقش داشتند و شمار جنگجویان آنان بین ۶۰ تا ۱۰۰ هزار تن برآورد شده بود. گزارش انترپول نشان داد که روابط میان شبکههای مسلح در افغانستان بسیار عمیق و درهمتنیده است؛ گروههای شورشی دارای حمایت خارجی، جنبشهای جهادی جهانی و گروههای مسلح محلی در کنار هم عامل بیثباتی مزمن بودهاند. این یافتهها همچنین روشن میسازد که افغانستان بخشی از یک تهدید گسترده منطقهای و جهانی برای امنیت است، که نیازمند یک استراتژی دوامدار و هماهنگ ضد تروریزم میباشد. با آنکه تعاریف جهانی از تروریزم متفاوتاند، اما این گروهها همچنان بر فضای امنیتی افغانستان تأثیرگذار هستند. درک عمیق از فعالیتها و روابط آنها برای تحلیل وضعیت جاری جنگ در افغانستان حیاتی میباشد. اگرچه از سال ۲۰۱۷ به اینسو وضعیت سیاسی و امنیتی افغانستان بهشدت تغییر کرده، اما هنوز هم شماری از گروههای مسلح بزرگ و کوچک در این کشور فعالاند — و برخی تاکنون نیز فعالیت دارند.
گروههای اصلی
طالبان
امروز که طالبان بر افغانستان حاکماند، در گذشته به گروههای رقیب مختلف تقسیم شده بودند. مهمترین این گروهها «شورای کویته» بود که در ابتدا تحت رهبری ملا اختر منصور و سپس تحت رهبری ملا هبتالله اخندزاده قرار داشت. گروه دیگری نیز از شورای کویته منشعب شده بود که به رهبری ملا رسول فعالیت میکرد. طالبان وابسته به شورای کویته، نیروی اصلی و غالب طالبان بودند که حدود ۳۵ هزار جنگجو داشتند و در آن سوی مرزها نیز شبکههای نیرومند و روابط گسترده داشتند. در رهبری این گروه چهرههای برجسته چون سراجالدین حقانی، رهبر شبکه حقانی، و ملا محمد یعقوب، پسر ملا عمر، حضور داشتند. این گروه نقش مهم و تعیینکنندهای در کمپاین نظامی طالبان ایفا کرد که سرانجام منجر به تسلط بر افغانستان در ماه اگست سال ۲۰۲۱ شد. در مقابل، گروه ملا رسول به عنوان یک گروه منشعب ظهور کرد که حدود ۱۵ تا ۲۵ هزار جنگجو داشت و در ولایات هرات، فراه، بادغیس، فاریاب، هلمند، زابل، غزنی و پکتیا فعالیت میکرد. هرچند این گروه انتقادهایی بر رهبری شورای کویته داشت، اما با گذشت زمان از قدرت آن کاسته شد. تفاوت این گروه با رهبری مرکزی طالبان در این بود که ملا رسول اندکی انعطاف نشان داده بود و آمادگی خود را برای گفتگو با حکومت پیشین افغانستان ابراز کرده بود. با اینکه طالبان در یک زمان دچار اختلافات داخلی بودند، اما در نهایت رهبری شورای کویته توانست قدرت را در دست گیرد، و امروز طالبان تحت رهبری ملا هبتالله اخندزاده، سراجالدین حقانی و ملا یعقوب حکومت میکنند. رقابتهای داخلی آنها که زمانی بر روند جنگ اثرگذار بود، تا حد زیادی کنترول شده است. اما امروزه طالبان با تهدیدات تازه روبرو هستند که بیشتر ناشی از اختلافات در درون رهبری آنان بر سر مسائلی چون حقوق زنان (از جمله حق آموزش و کار) و چگونگی آشتی و حکومت مشترک با دیگر اقشار جامعه میباشد.
رهبری مرکزی القاعده
از زمان حملات یازدهم سپتمبر ۲۰۰۱، رهبری مرکزی القاعده یکی از اهداف اصلی استراتژیهای ضد تروریزم ایالات متحده باقی مانده است. عملیات مداوم برای از بین بردن رهبران ارشد این گروه انجام شده است که شامل کشته شدن ایمن الظواهری، رهبر پیشین القاعده، و معاونان و مشاورانش بود — کسانی که استراتژی این گروه را طراحی کرده و شبکههای عملیاتی آن را زنده نگهداشته بودند. با آنکه تلاشهای بینالمللی علیه تروریزم ادامه داشتهاند، رهبری القاعده با استفاده از یک استراتژی انعطافپذیر خود را با تغییرات در شرایط جنگی وفق داده و از ائتلافهای طولانیمدت خود بهره برده است. رابطه میان طالبان و القاعده که از دهه ۱۹۹۰ میلادی آغاز شده بود — زمانیکه طالبان به اسامه بن لادن پناه دادند — نه تنها ادامه یافته، بلکه بر اساس ارزیابیهای سازمان ملل متحد، در بیست سال گذشته تقویت نیز شده است.
این دو گروه در کنار هم علیه نیروهای خارجی جنگیدهاند، و بهدلیل ازدواجهای میان اعضایشان، روابط آنها تنها استراتژیک نبوده بلکه ابعاد عمیق شخصی نیز یافته است. با وجود سالها عملیات و حملات، رهبران ارشد القاعده همچنان در پناهگاههایی در مناطق مرزی افغانستان و پاکستان پنهان هستند. با آنکه این حملات باعث تضعیف رهبری مرکزی القاعده شدهاند، اما این گروه هنوز بهطور کامل از بین نرفته است.
القاعده برای حفظ بقا از گروههای غیرمتمرکز استفاده میکند، با شرکای منطقهای خود نفوذ بهدست میآورد و از فضای امنیتی نسبی تحت حاکمیت طالبان در افغانستان بهرهمند میشود.
شاخه القاعده در شبه قاره هند AQIS
در سال ۲۰۱۴، ایمن الظواهری، رهبر پیشین القاعده، ایجاد شاخه جدیدی از القاعده را اعلام کرد که هدف آن تأسیس “القاعده در شبه قاره هند” بود. این شاخه برای گسترش روابط با گروههای مسلح محلی در جنوب آسیا ایجاد شد. هرچند AQIS تحت ایدئولوژی عمومی القاعده فعالیت میکند، اما از لحاظ ساختاری و رهبری از آن مستقل است. رهبری مرکزی القاعده در دست رهبران عرب بود، اما AQIS به رهبری رهبران محلی تأسیس شد تا با واقعیتهای منطقهای جنوب آسیا همخوانی بیشتر داشته باشد. رهبر مؤسس AQIS، عاصم عمر، تبعه هندوستان بود که طبق گزارشهای استخباراتی، زیر چتر حمایتی طالبان در افغانستان فعالیت میکرد. او در تاریخ ۲۳ سپتمبر ۲۰۱۹ در جریان عملیات مشترک نیروهای افغان و امریکایی در ولایت هلمند کشته شد.
نفوذ عاصم عمر تنها به افغانستان محدود نبود؛ AQIS در پاکستان نیز بخشها و شبکههای عملیاتی فعالی داشت. با آنکه بسیاری از جنگجویان AQIS با طالبان یکجا شدهاند، اهداف این گروه فراتر از افغانستان است و به پاکستان و بنگلادش نیز گسترش یافته است؛ جاییکه این گروه حملاتی را علیه نیروهای امنیتی و فعالان انجام داده است. وزارت دفاع ایالات متحده، AQIS را تهدید جدی علیه نیروهای امریکایی مستقر در افغانستان قلمداد کرده بود، زیرا این گروه اهداف منطقهای را دنبال میکرد و ظرفیت عملیاتی گستردهای داشت. باوجود دههها مبارزه با تروریزم، این گروه از خلأهای امنیتی در افغانستان استفاده کرده بود و حمایتهایی از محیط گسترده گروههای مسلح بهدست آورده بود.
انصارالله تاجکستان (گروه طالبان تاجک)
با بازگشت طالبان به قدرت، گزارشهای زیادی در مورد حضور گروههای مسلح خارجی در افغانستان منتشر شده است. در میان این گروهها، “جماعت انصارالله” که مربوط به کشور تاجکستان میباشد، بیشترین توجه را به خود جلب کرده است. این گروه در سال ۲۰۰۶ توسط “امرالدین تباروف” (که با نام ملا امرالدین نیز شناخته میشد) تأسیس شد. او در سال ۲۰۱۶ توسط نیروهای دولت افغانستان کشته شد. پس از دستداشتن در یک حمله تروریستی در شهر خجند تاجکستان، این گروه بهصورت رسمی به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته شد. برخی تحلیلگران این گروه را به عنوان “طالبان تاجک” میشناسند، چرا که از لحاظ ایدئولوژیک و عملیاتی شباهتهای زیادی با طالبان افغانستان دارد، هرچند خود گروه در این زمینه اظهار نظری نکرده است. از زمان بازگشت طالبان به قدرت، شورای امنیت سازمان ملل (UNSC) و نهادهای ناظر مکرراً در مورد فعالیتهای جماعت انصارالله در داخل افغانستان گزارش دادهاند و روابط نزدیک این گروه با طالبان را برجسته کردهاند.
گزارشها حاکی از آن است که این گروه تحت نظارت مربیان القاعده، مراکز آموزشی در ولایت خوست تأسیس کرده و در ولایت تخار نیز یک پایگاه نظامی دارد، جاییکه جنگجویان آسیای میانه آموزش میبینند. همچنین، گزارشهایی وجود دارد که جماعت انصارالله در ولایت کندز یک واحد ویژه تشکیل داده که هدف آن نفوذ به فراتر از مرزها است. ادعا شده که طالبان در ولایت بدخشان یک واحد انتحاری مستقر کردهاند که اعضای انصارالله نیز شامل آن هستند، و این گروه در برابر نیروهای مخالف طالبان مورد استفاده قرار گرفته است. گسترش فعالیتهای این گروه در شمال افغانستان، بهویژه در تاجکستان و دیگر کشورهای آسیای میانه، نگرانیهای امنیتی را افزایش داده است، و این ترس را به وجود آورده که افغانستان بار دیگر به مرکز فعالیت شورشیان منطقهای تبدیل گردد.
حزب نهضت اسلامی تاجکستان
حزب نهضت اسلامی تاجکستان (IRPT) زمانی مهمترین حزب اسلامی سیاسی این کشور بود که در جنگ داخلی تاجکستان (۱۹۹۲–۱۹۹۷) نقش قابلتوجهی داشت، اما در سال ۲۰۱۵ غیرقانونی اعلام شد. هرچند این حزب در ابتدا یک جنبش سیاسی بود، اما بهدلیل فشارها و سرکوبها، برخی اعضای آن به افغانستان پناهنده شدند، جاییکه پیش از آن نیز با گروههای سیاسی و مسلح افغان روابط داشتند. در زمان جنگ داخلی، افغانستان به یک مکان امن برای جنگجویان IRPT تبدیل شده بود، و پس از انحلال این حزب، برخی از اعضای پیشین آن به جماعت انصارالله پیوستند — گروهی مسلح از تاجکها که در شمال افغانستان فعالاند. گرچه IRPT خود درگیر جنگ مسلحانه نیست، اما روابط پیشین این حزب و حضور گروههای اسلامی تاجک در افغانستان، هنوز هم برای امنیت منطقهای مهم و قابل توجه شمرده میشود.
داعش – شاخه خراسان (داعش-خراسان)
در سال ۲۰۱۴، گروه دولت اسلامی (داعش) بهطور رسمی تأسیس شاخه خراسان خود (داعش-خراسان یا ISIS-K) را اعلام کرد و خود را بهعنوان شاخهای منطقهای از شبکه جهانی داعش معرفی نمود. در ابتدا، داعش-خراسان حضور خود را در شرق افغانستان، بهویژه در ولایت ننگرهار و در نزدیکی مرز پاکستان، تقویت کرد. بسیاری از اعضای اولیه این گروه جنگجویان پیشین تحریک طالبان پاکستان (TTP) بودند که پس از عملیاتهای نظامی ارتش پاکستان به افغانستان گریخته بودند. داعش-خراسان مسئول بسیاری از حملات مرگبار دانسته میشود که بیشتر آنها علیه جوامع شیعهمذهب صورت گرفته است. از جمله حملات مهم میتوان به بمبگذاری در مکتب دخترانه در کابل در سال ۲۰۲۱ و حمله به زایشگاه در سال ۲۰۲۰ اشاره کرد که بیانگر خشونت فرقهای بیرحمانه این گروه است.
تا اواخر سال ۲۰۱۸، نیروهای امریکایی و طالبان بهگونه جداگانه عملیات نظامی را علیه داعش-خراسان آغاز کردند که منجر به عقبنشینی این گروه بهویژه در شرق و شمال افغانستان شد. با این حال، داعش-خراسان از بین نرفت، بلکه خود را با این عقبنشینیها وفق داد. طالبان و داعش-خراسان دشمنان سرسخت یکدیگر هستند و بارها برای کنترل مناطق مختلف با هم درگیر شدهاند.
شبکه حقانی
شبکه حقانی یکی از شاخههای نیمهمستقل طالبان است که در زمان جنگ شوروی و افغانستان توسط جلالالدین حقانی، یکی از فرماندهان مشهور مجاهدین، تأسیس شد. این گروه در اصل یک جنبش مستقل مسلحانه بود، اما بعداً جلالالدین حقانی بهطور رسمی با طالبان پیوست و این شبکه به شاخهای مهم اما جداگانه از ساختار طالبان تبدیل گردید. در طول سالها، این شبکه توسط یک خانواده اداره شده، رهبری، منابع مالی و استراتژیهای عملیاتی خاص خود را داشته است، هرچند که همواره بخشی مهم از ساختار طالبان باقی مانده است. پس از تهاجم ایالات متحده در سال ۲۰۰۱، شبکه حقانی نقش کلیدی در رهبری شورشها ایفا کرد و حملات مرگبار و پیچیده انجام داد. این شبکه با القاعده مرتبط دانسته شده و بر اساس گزارشهای سازمان ملل، این روابط تحت رهبری سراجالدین حقانی تعمیق یافته است. سراجالدین حقانی اکنون رهبر شبکه حقانی و وزیر داخله حکومت طالبان است.
شبکه حقانی از دیرباز به داشتن روابط با سازمان استخبارات نظامی پاکستان (ISI) متهم شده است، هرچند پاکستان این ادعاها را رد کرده است. ایالات متحده امریکا شبکه حقانی را یک گروه تروریستی اعلام کرده و عملیات هوایی و زمینی را علیه رهبران آن انجام داده است که در نتیجه چهار پسر جلالالدین حقانی کشته شدهاند. با وجود چندین تلاش برای ترور سراجالدین حقانی، او هنوز هم یکی از چهرههای کلیدی رهبری طالبان و از افراد دارای پستهای بلند در حکومت کنونی است. پس از تسلط دوباره طالبان بر افغانستان، نفوذ شبکه حقانی در درون طالبان افزایش یافته است، و این موضوع نگرانیهایی را درباره امنیت کشور، حکومتداری، و ارتباط با گروههای تروریستی بینالمللی بهوجود آورده است.
تحریک طالبان پاکستان
تحریک طالبان پاکستان که اغلب با نام «طالبان پاکستانی» یاد میشود، بهمنظور مبارزه مسلحانه علیه دولت پاکستان تأسیس شد. هرچند این گروه از طالبان افغانستان جداست، اما از لحاظ تاریخی با آنها روابط عمیقی داشته است، و طی بیست سال گذشته، جنگجویان هر دو گروه در کنار هم علیه نیروهای امنیتی افغانستان و مردم غیرنظامی جنگیدهاند. تحریک طالبان پاکستان یک ساختار واحد و مرکزی ندارد، بلکه متشکل از مجموعهای از گروههای تندرو است که مخالفت با دولت پاکستان هدف مشترک آنهاست. پس از کشته شدن رهبر این گروه، حکیمالله محسود، در سال ۲۰۱۳ توسط حمله هوایی طیاره بیپیلوت امریکا، این گروه با اختلافات داخلی روبهرو شد؛ بسیاری از اعضا آن را ترک کردند و برخی به داعش پیوستند.
در ادامه، عملیاتهای ارتش پاکستان باعث شد جنگجویان TTP از شمال پاکستان به شرق افغانستان عقبنشینی کنند، جایی که دوباره خود را سازماندهی کرده و به فعالیتهایشان ادامه دادند. به گفته ارزیابیهای استخباراتی ایالات متحده و سازمان ملل در دو سال اخیر، شماری از گروههای اسلامگرای منشعب، دوباره به TTP پیوستهاند که موجب تقویت توان عملیاتی این گروه شده است. برخی از این گروهها با القاعده نیز رابطه دارند، که این موضوع نگرانیها را در مورد شبکه جهادی گسترده TTP افزایش داده است.
در حال حاضر که افغانستان تحت حاکمیت طالبان قرار دارد، آینده تحریک طالبان پاکستان هنوز نامشخص است، بهویژه در زمینه روابط آن با طالبان افغانستان و فعالیتهای دوطرفه در امتداد مرزهای مشترک.
حرکت اسلامی ازبکستان
حرکت اسلامی ازبکستان (IMU) از حدود دو دهه پیش توسط ایالات متحده بهعنوان یک گروه تروریستی شناخته شده است، و پیشتر با القاعده روابط نزدیکی داشت. در ابتدا از میان جنگجویان جنگ داخلی تاجکستان در دهه ۱۹۹۰ تشکیل شد، اما فعالیتهای خود را به کشورهای آسیای میانه گسترش داد. این گروه با طالبان افغانستان روابط تاریخی و عمیقی دارد و از حمایت طالبان برای انجام حملات در آسیای میانه استفاده میکرد. اما پس از حمله امریکا در سال ۲۰۰۱، تمرکز خود را به افغانستان و پاکستان منتقل کرد و به فعالیتهای شورشی خود در آنجا ادامه داد. این گروه اغلب بهطور مشترک با دیگر گروههای تندرو عملیات انجام میدهد.
بر اساس ارزیابیهای سازمان ملل متحد، حرکت اسلامی ازبکستان در سالهای اخیر تحت نفوذ طالبان قرار گرفته و فعالیت اصلی آن اکنون در ولایتهای شمالی افغانستان متمرکز است. هرچند IMU زمانی اهداف منطقهای گستردهای داشت، اما فعالیت فعلی آن با اهداف طالبان هماهنگ بهنظر میرسد، که در چارچوب وضعیت امنیتی در حال تغییر افغانستان، جایگاه آن را تقویت کرده است.
تحریک اسلامی ترکستان شرقی (ETIM) / حزب اسلامی ترکستان (TIP)
تحریک اسلامی ترکستان شرقی که با نام حزب اسلامی ترکستان نیز شناخته میشود، تلاش دارد تا برای مسلمانان اویغور در منطقه سینکیانگ چین و سایر جوامع ترکزبان آسیای میانه، یک دولت اسلامی مستقل ایجاد کند. این گروه بهطور تاریخی با شبکههای جهانی جهادی مرتبط بوده و با طالبان و القاعده روابط داشته است. پیش از حمله ایالات متحده به افغانستان در سال ۲۰۰۱، این گروه از سوی امریکا به عنوان یک گروه تروریستی شناخته شده بود، تصمیمی که عمدتاً بر اساس روابط این گروه با طالبان اتخاذ شد.
اما در سال ۲۰۲۰، ایالات متحده این گروه را از فهرست گروههای تروریستی حذف کرد، با این استدلال که در سالهای اخیر اطلاعات استخباراتی موثقی در مورد فعالیتهای آن در دست نبوده است. این تصمیم با تردید نگریسته شده، زیرا گزارشهای سازمان ملل متحد همچنان نشان میدهد که ETIM فعال است و صدها جنگجو در شمال افغانستان حضور دارند. باورهایی نیز وجود دارد مبنی بر اینکه این گروه جنگجویان خود را بین افغانستان و سوریه جابهجا میکند و در ولایت ادلب سوریه در کنار دیگر گروههای جهادی جهانی حضور فعال دارد.
این گروه در جنگ داخلی سوریه نیز دخیل بوده و تصاویر و گزارشهای نبرد حضور آن را تأیید کردهاند. هرچند هدف اصلی این گروه منطقه سینکیانگ چین است، اما درگیر شدن آن در سوریه نشاندهنده اهداف گستردهتر جهانی است، و این گروه را به یک نگرانی مهم برای امنیت منطقهای و بینالمللی مبدل کرده است.
گروههای کوچکتر
حرکت الجهاد الاسلامی (HUJI)
حرکت الجهاد الاسلامی (HUJI) در سال ۱۹۸۴ در جریان جنگ شوروی-افغانستان توسط فضلالرحمن خلیل و قاری سیفالله اختر تأسیس شد. این گروه در فعالیتهای مسلحانه در مناطق مختلف دخیل بوده است. HUJI حملات مشخصی را علیه اهدافی در امریکا، اسرائیل، بنگلادش و نیوزیلند انجام داده است.
با آنکه مرکز اصلی این گروه در فلسطین موقعیت دارد، اما در افغانستان نیز حضور اندکی داشته و گزارشها نشان میدهد که یک واحد ۱۵ نفری از این گروه در برابر نیروهای امریکایی جنگیدهاند. نفوذ این گروه در داخل افغانستان در حال حاضر کاهش یافته است. هرچند HUJI هنوز هم با برخی از شبکههای بزرگ روابط ایدئولوژیک دارد، اما سطح عملیات آن در سالهای اخیر بسیار پایین آمده است.
حزب اسلامی (حکمتیار) و حزب اسلامی خالص
حزب اسلامی افغانستان که زمانی یک گروه بزرگ مسلح محسوب میشد، بعداً به دولت پیشین افغانستان پیوست و از مخالفت مسلحانه دست کشید. یکی از شاخههای این گروه، حزب اسلامی خالص نیز عمدتاً در ساختار سیاسی افغانستان جذب شد. اما انورالحق خالص، پسر مولوی خالص، با رهبر طالبان ملا هبتالله اخندزاده بیعت کرد و حدود ۱۰۰۰ جنگجوی خود را تحت فرمان طالبان قرار داد.
با آنکه بخش بزرگی از این گروه با دولت همکاری کرد، اما پیوستن این شاخه به طالبان، پیچیدگی طبیعت جنبشهای مسلح در افغانستان را نشان میدهد؛ جاییکه اتحادها مکرراً از بین میروند و دوباره شکل میگیرند.
لشکر طیبه (LeT)
لشکر طیبه یکی از خطرناکترین گروههای مسلح در پاکستان و کشمیر بهشمار میرود که گفته میشود تحت حمایت اداره استخبارات نظامی پاکستان (ISI) قرار دارد. این گروه به رهبری حافظ محمد سعید فعالیت میکند و در افغانستان نیز حضور فعال داشته و در عملیاتهای شورشی شرکت کرده است.
گزارشها حاکی از آناند که این گروه در حمله به شفاخانه ۴۰۰ بستره نظامی کابل دست داشته است، که نشاندهنده گسترش فعالیتهای آن فراتر از کشمیر و پاکستان است.
لشکر اسلام
لشکر اسلام گروهی است که در اصل از منطقه خیبر ایجنسی ظهور کرده و توسط مفتی منیر شاکر تأسیس شده است. در حال حاضر این گروه تحت رهبری منگل باغ فعالیت دارد. برخلاف لشکر طیبه، این گروه با داعش بیعت کرده و علیه حکومتهای پاکستان و افغانستان فعالیت میکند.
ارتباط آن با داعش نشاندهنده تمایل این گروه به سوی یک دستور کار جهادی جهانی است، که آن را از سایر گروههای شورشی منطقه متمایز میسازد.
گروه تروریستی هندی: عبدالعظیم و بریگادهای شهید
در مورد گروه تروریستی هندی موسوم به “عبدالعظیم و بریگادهای شهید” اطلاعات عمومی بسیار اندک در دست است، اما وجود این گروه نشان میدهد که حتی فراتر از افغانستان نیز گروههایی مسلح وجود دارند که احتمالاً علاوه بر جنگهای منطقهای، با شبکههای جهادی بینالمللی نیز ارتباط دارند.
جیش محمد (JeM)
جیش محمد یک گروه مسلح مستقر در پاکستان است که در ابتدا به عنوان بخشی از جنبشهای جداییطلب کشمیر ایجاد شد، اما فعالیتهای خود را فراتر از کشمیر، بهویژه در افغانستان نیز گسترش داده است. این گروه به رهبری مولانا مسعود اظهر اداره میشود و متهم است که حملاتی را علیه نیروهای حکومت پیشین افغانستان انجام داده، هرچند همچنان حضور نیرومندی در کشمیر دارد.
با آنکه جیش محمد در آغاز بر کشمیر تحت اداره هند تمرکز داشت، اما فعالیتهای آن در افغانستان نشاندهنده توان عملیاتی رو به رشد آن است و همکاریاش با دیگر جنبشهای جهادی منطقهای را برجسته میسازد. دخالت این گروه در افغانستان، واقعیت پیچیده امنیتی در آسیای جنوبی را منعکس میسازد — از جمله نقش گروههای مسلح، شورشهای فرامرزی، و اتحادهای در حال تغییر.
امارت اسلامی وزیرستان
امارت اسلامی وزیرستان شاخهای از طالبان پاکستانی بود که پیشتر تحت رهبری شبکه حقانی فعالیت میکرد. این امارت در مناطق قبیلهای پاکستان، بهویژه در ولسوالیهای وزیرستان شمالی و جنوبی، به عنوان یک ساختار نیمهخودمختار شورشی پدیدار شد و به مرکز مهمی برای عملیات شورشی و حملات فرامرزی تبدیل گردید.
اگرچه بیشتر جنگجویان این گروه را طالبان پاکستانی تشکیل میدادند، اما اتحاد با شبکه حقانی، اهمیت استراتژیک این گروه را در چارچوب نبردهای شورشی منطقهای افزایش داد. با گذشت زمان و در نتیجه عملیات گسترده ارتش پاکستان، حضور این گروه کاهش یافت و بسیاری از جنگجویان آن یا به افغانستان پناه بردند یا با دیگر گروههای مسلح ادغام شدند.
سپاه صحابه پاکستان (SSP)
سپاه صحابه پاکستان یک گروه مسلح وهابی پاکستانی است که بهعنوان یک گروه فرقهای خشن ظهور کرد و تمرکز اصلی آن بر حملات علیه جوامع شیعه بود. این گروه در اصل شاخهای منشعب از جمعیت علمای اسلام پاکستان (JUI) به رهبری حقنواز جهنگوی بود که در زمان تجاوز شوروی ایجاد شد.
سپاه صحابه با حملات خشونتبار فرقهای، بهویژه در داخل پاکستان، پیوند دارد و گزارشها نشان میدهد که این گروه حدود ۱۰۰٬۰۰۰ جنگجو دارد. این گروه با لشکر جهنگوی (LeJ) نیز پیوند سیاسی دارد، که بهعنوان شاخه مسلح SSP عمل میکند و برخی از مرگبارترین حملات فرقهای را در ایام محرم و عاشورا انجام داده است — ایامی که برای مسلمانان شیعه بسیار مقدس محسوب میشوند.
با آنکه فعالیتهای SSP اساساً در پاکستان متمرکز است، اما گفته میشود که حمایت مالی آن از عربستان سعودی و دیگر کشورهای خلیج تأمین میشود — کشورهایی که از دیرباز شبکههای ایدئولوژیک و مسلح مختلفی را در منطقه تمویل کردهاند. فعالیتهای این گروه موجب افزایش خشونتهای فرقهای در سراسر آسیای جنوبی شده و آن را به یکی از بدنامترین گروههای افراطی منطقه تبدیل کرده است.
تحریک نفاذ شریعت محمدی (TNSM)
تحریک نفاذ شریعت محمدی (TNSM) یک جنبش مسلحانه است که در اصل از منطقه سوات پاکستان ظهور کرد و خواهان اجرای سختگیرانه شریعت اسلامی بود. این گروه موضعی ضد دولت پاکستان داشت و برای تطبیق تفسیر خاص خود از حکومت اسلامی، دست به مبارزات مسلحانه زد.
هرچند زمانی این گروه یک نیروی بزرگ شورشی بود، اما در سالهای اخیر قدرت آن کاهش یافته است. رهبر این گروه، صوفی محمد، بعدها توافقنامه صلحی را با حکومت پاکستان امضا کرد، که نشانهای از گذار از مخالفت مسلحانه به مصالحه سیاسی بود. با این حال، شماری از عناصر این گروه هنوز هم در افغانستان فعال باقی ماندهاند، بهویژه در مناطق چترال و وردوج.
اتحاد جهاد اسلامی (Islamic Jihad Union – IJU)
اتحاد جهاد اسلامی (IJU) یک گروه مسلح است که باور میرود مناطق وسیعی در امتداد مرز افغانستان و تاجیکستان را تحت نفوذ خود دارد و با طالبان و القاعده روابط نزدیکی دارد. گزارشها نشان میدهد که بخشهای وسیعی از ولسوالیهای امام صاحب و دشت ارچی در ولایت کندز تحت کنترل مشترک این گروه و متحدانش قرار داشته یا هنوز هم دارند. اگرچه تمرکز اصلی این گروه بر شمال افغانستان است، اما در تاجکستان نیز فعال است، جایی که تلاش دارد علیه حضور نظامی روسیه مبارزه کند. فراتر از آسیای مرکزی، گفته میشود که این گروه در اروپا نیز روابط عملیاتی دارد، که نشاندهنده شبکه و اهداف جهانی آن است.
فعالیتهای این گروه بخشی از صحنه گسترده و پیچیده گروههای مسلح در افغانستان است، جایی که بازیگران مختلف از بیثباتی منطقه برای پیشبرد اهداف منطقهای و فرامرزی خود بهرهبرداری میکنند.
لشکر جنگوی (LeJ)
لشکر جنگوی (LeJ) یک گروه فرقهگرای مسلح است که در سال ۱۹۹۶ توسط حق نواز جنگوی و ملک اسحاق، پس از انشعاب از سپاه صحابه پاکستان (SSP) تأسیس شد. این گروه به دلیل دشمنی شدید با شیعیان شناخته شده و در بسیاری از حملات فرقهای در افغانستان و پاکستان دست داشته است. تخمین زده میشود که این گروه حدود ۲۰۰ جنگجو دارد و در افغانستان بهویژه در کابل و مزارشریف حملاتی را علیه جوامع شیعه انجام داده است. انفجار مرگبار دهمزنگ علیه جنبش روشنایی نیز به لشکر جنگوی نسبت داده شده است که نشاندهنده نقش این گروه در حملات بزرگ فرقهای است.
تحت رهبری قاری محمد یاسین، لشکر جنگوی وزیرستان را بهعنوان مرکز اصلی خود انتخاب کرده و مسئولیت حملات انتحاری در ایام عاشورا را نیز بر عهده گرفته است. دستورکار فرقهگرایانه عمیق این گروه و همکاری عملیاتی با گروههایی چون طالبان و القاعده، آن را به یک تهدید امنیتی مداوم در منطقه تبدیل کرده است.
حرکت المجاهدین (HuM)
حرکت المجاهدین (HuM) یک گروه مسلح با روابط تاریخی با القاعده است و بهنام “انصار الامه” نیز شناخته میشود. این گروه که حدود ۸۰۰۰ جنگجو دارد، عمدتاً در شرق افغانستان فعال است و با وجود تلاشهای ضدتروریزم، همچنان حضور خود را حفظ کرده است. در پاکستان بهگونهای آزاد فعالیت میکند و گفته میشود که از سوی برخی نهادهای دولتی پاکستان، بهویژه استخبارات نظامی (ISI)، حمایت میشود. حرکت المجاهدین از دیرباز بر کشمیر تمرکز داشته و تلاش دارد این منطقه را از طریق مبارزه مسلحانه به پاکستان ملحق کند.
اما حضور این گروه در افغانستان و حملات آن علیه منافع امریکایی، آن را به یک تهدید امنیتی جدی فراتر از کشمیر تبدیل کرده و چهره جنگی گروههای شورشی افغانستان را پیچیدهتر ساخته است.
محاذ فدایی
محاذ فدایی یک گروه مسلح است که در ولایتهای کندهار، هلمند و ارزگان فعال است و بهخاطر آدمربایی، ترورهای هدفمند و بمبگذاریها شناخته شده است. این گروه شاخهای منشعب از گروه ملا دادالله است که توسط ملا نجیبالله (معروف به عمر خطاب) تأسیس شده است. این گروه مسئولیت چندین حمله بزرگ را بهعهده گرفته است، از جمله ترور مولوی ارسلا رحمانی (عضو پیشین طالبان و عضو شورای عالی صلح) و انفجار مقابل سفارت هند در کابل. همچنین، یک خبرنگار سویدنی و یک خبرنگار بریتانیایی نیز در حملاتی که محاذ فدایی مسئولیت آن را پذیرفته، کشته شدند.
ملا نجیبالله اعلام کرده بود که هدف اصلی گروه او مختل کردن هرگونه روند صلح میان طالبان و حکومت افغانستان است، و تعهد کرده بود تا زمانیکه تمام نیروهای خارجی افغانستان را ترک نکردهاند، به مبارزه ادامه خواهد داد.
او همچنین ادعا کرده بود که درگیریهای داخلی طالبان ناشی از مسمومسازی ملا عمر توسط ملا منصور بوده تا رهبری را تصاحب کند. هرچند این ادعاها تأیید نشده، اما برخی گزارشها حاکی از آن است که اینگونه روایتها ممکن است توسط ISI پاکستان برای ایجاد تفرقه میان گروههای طالبان و ناکام ساختن تلاشهای صلح پخش شده باشند.
بریگید ۵۵۰
بریگید ۵۵۰ یکی از واحدهای ویژه مسلح القاعده است که بیشتر اعضای آن جنگجویان عرب میباشند. در اوج قدرت خود، شمار جنگجویان آن بین ۱۰۰۰ تا ۳۰۰۰ نفر تخمین زده شده بود. بسیاری از این افراد در زمان جنگ شوروی-افغان از زندانها آزاد شده بودند و بعداً به بخشی از جنبش جهانی جهاد تبدیل شدند. زمانیکه اسامه بن لادن به افغانستان آمد، بخش بزرگی از این واحد بهطور رسمی به القاعده پیوست و به عنوان متعهدترین جنگجویان این شبکه فعالیت کردند.
از نگاه تاریخی، بریگید ۵۵۰ در پایگاه نظامی ریشخور (در جنوب کابل) و قلعهجنـگی (در ولایت بلخ) مستقر بود و نقش مهمی در عملیات القاعده ایفا میکرد. پس از کشته شدن بن لادن در سال ۲۰۱۱، باقیمانده اعضای این واحد (که شمار آنها حدود ۵۰۰ نفر برآورد شده بود) به جنگ مسلحانه خود ادامه دادند و همان تاکتیکهای جنگی پیشین را علیه نیروهای دولت افغانستان و امریکاییها به کار بردند.
برخی اعضای سابق گارد جمهوری صدام حسین نیز به این واحد پیوستند، که تجربه جنگی قابل توجهی به آن افزود. با وجود خسارات سنگینی که به این گروه وارد شده، هنوز هم بهعنوان یک گروه جنگی فعال شناخته میشود و نمایانگر تداوم حضور جنگجویان جهادی خارجی در افغانستان است.
امارت قفقاز
امارت قفقاز یک جنبش اسلامی مسلح است که توسط دوکو عمروف تأسیس شد، و پس از آن شکل گرفت که شورش چچنیها در برابر نیروهای روسی متحمل تلفات سنگین گردید. پس از شکست چچن، بسیاری از جنگجویان این گروه به جنبشهای جهادی دیگر در جهان اسلام پیوستند. شماری از آنها بعداً به داعش ملحق شدند و فعالیت خود را در شمال افغانستان آغاز کردند. در گذشته حدود ۳۰۰ جنگجوی چچنی (برخی همراه با خانوادههایشان) در افغانستان فعال پنداشته میشدند، اما در سالهای اخیر تعدادشان بهطور چشمگیری کاهش یافته است. رهبر این گروه، ابو محمد، کشته شده که ضربه بزرگی به قدرت آن وارد کرده است.
گزارشها حاکی از آناند که حدود ۲۰۰۰ جنگجوی خارجی از گروههای مختلف آسیای میانه — از جمله چچنیها، اعضای حرکت اسلامی ازبکستان، و جنگجویان قزاق — از آن سوی رود آمو وارد افغانستان شدهاند، و برخی از آنها در ولایتهای بدخشان و تخار مستقر گردیدهاند.
بر اساس گزارشها، هماکنون ۲۴ گروه تروریستی خارجی در افغانستان فعالاند که دستکم سه گروه از آنها با پاکستان مخالفت آشکار دارند. یکی از این گروهها که پیشتر با حکومت افغانستان نیز همکاری داشته، مسئولیت حمله به یک مکتب نظامی در پشاور را بر عهده گرفت. پس از این رویداد، حکومت افغانستان فهرستی از عاملان حمله را به پاکستان سپرد، که در پی آن، ارتش پاکستان عملیات گستردهای راهاندازی کرد، تلفات سنگینی به این گروه وارد نمود و اعضای باقیمانده آن به افغانستان گریختند.
بر پایه تخمینهای سازمان ملل، در حال حاضر بین ۷۵۰۰ تا ۷۶۰۰ جنگجوی خارجی در افغانستان در حال فعالیت نظامی هستند. با آنکه مرز پاکستان و افغانستان میدان اصلی نبرد گروههای شورشی محسوب میشود، گزارشها نشان میدهند که پاکستان نقش کلیدی در رهبری و هماهنگی این گروهها دارد. علاوه بر آن، بسیاری از این گروهها از کمکهای مالی عربستان سعودی و کشورهای خلیج بهرهمند میشوند.
این ساختار پیچیده و فرامرزی، نشاندهنده آن است که افغانستان همچنان یک میدان محوری برای جنبشهای جهادی جهانی و رقابتهای ژئوپولیتیکی باقی مانده است.
گروههای غیرمسلح اما ایدئولوژیک
حزبالتحریر (HuT)
حزبالتحریر یک جنبش جهانی اسلامی است که خواهان احیای خلافت اسلامی میباشد، اما این هدف را از طریق راهکارهای سیاسی دنبال میکند، نه از طریق مبارزه مسلحانه. برخلاف طالبان، القاعده یا داعش-خراسان، حزبالتحریر در فعالیتهای نظامی دخالت ندارد، بلکه تمرکز آن بر تلاشهای ایدئولوژیک، کمپاینهای تبلیغاتی و فعالیتهای سیاسی است.
در افغانستان، حزبالتحریر فعالیتهای پنهانی انجام داده است، بهویژه در مناطق شهری و پوهنتونها، جاییکه تلاش کرده جوانان تحصیلکرده و متخصص را جذب نماید. این گروه از دموکراسی و حکومتهایی که تحت حمایت غرب قرار دارند انتقاد میکند و از نظام اسلامی مبتنی بر شریعت حمایت مینماید. مقامات پیشین افغان در مواردی فعالیتهای حزبالتحریر را محدود کرده و این گروه را بهعنوان یک عنصر بیثباتکننده معرفی کردهاند که مردم را به سوی افراطگرایی سوق میدهد. هرچند حزبالتحریر بهگونه مستقیم در فعالیتهای شورشی شرکت ندارد، اما حضور آن نمایانگر یک جریان فکری گسترده در فضای ایدئولوژیک جنبشهای اسلامی در افغانستان است.
تأثیر حزبالتحریر نسبت به طالبان و دیگر گروههای مسلح محدودتر است، اما موضعگیری ایدئولوژیک و غیرمسلحانه آن در راستای اسلام سیاسی، این گروه را به یکی از بدیلهای فکری در میان جریانهای در حال تغییر افغانستان تبدیل کرده است.
نتیجهگیری
حضور گروههای مسلح در افغانستان تحت حاکمیت طالبان، ادامه یک واقعیت بلندمدت است—واقعیتی که دهههاست بر فضای امنیتی این کشور سایه افگنده است. هرچند گزارشها از فعالیت بیش از ۲۰ گروه تروریستی خارجی در افغانستان حکایت دارند، اما شمار تأییدشده آنها به ۱۴ گروه میرسد؛ از جمله القاعده، داعش-خراسان، تحریک طالبان پاکستان، حرکت اسلامی ازبکستان، و جماعت انصارالله.
تداوم این فعالیتهای مسلحانه نشاندهنده تهدیدی جدی برای امنیت است: افغانستان به یک مرکز استراتژیک برای شبکههای تروریستی بینالمللی تبدیل شده که زیر چتر حاکمیت طالبان فعالیت میکنند. با آنکه طالبان در توافقنامه ۲۰۲۰ با ایالات متحده تعهد سپردند که از خاک افغانستان برای اهداف تروریستی استفاده نخواهد شد، اما کشتهشدن ایمن الظواهری، رهبر القاعده، در خانهای مربوط به سراجالدین حقانی در کابل، نشان میدهد که القاعده همچنان پناهگاههای امن دارد. گزارشهای استخباراتی سازمان ملل نیز تأیید میکنند که این گروهها هنوز در افغانستان مراکز عملیاتی فعال دارند.
ویژگی دیگر گروههای مسلح در افغانستان این است که اعضای آنها میان گروههای مختلف جابهجا میشوند؛ تغییری که اغلب ناشی از تحولات رهبری، وضعیت جنگی و اهداف استراتژیک است. روابط تاریخی شبکه حقانی با القاعده، در حالیکه اکنون بخشی از دولت طالبان است، تشخیص اینکه کدام گروه مستقل است و کدام تحت حمایت طالبان فعالیت دارد را دشوار کرده است. همچنین، گروههایی مانند لشکر طیبه و جیش محمد، که قبلاً بر کشمیر تمرکز داشتند، اکنون از خاک افغانستان نیز فعالیت دارند.
حاکمیت طالبان به این گروهها زمینه درآمد از طریق قاچاق مواد مخدر، استخراج منابع طبیعی و بهرهبرداری از شبکههای مالی را فراهم کرده است. گزارشها حاکیاند که بسیاری از این گروهها نامهای خود را تغییر دادهاند تا توجه بینالمللی را از خود دور سازند و اهداف خود را تداوم بخشند، مانند IMU و ETIM که ساختار داخلی خود را دگرگون کرده و شاخههای جدیدی ایجاد کردهاند.
نگرانکنندهترین تحول این است که پیروزی طالبان به یک الهامبخش اخلاقی و استراتژیک برای جنبشهای جهادی تبدیل شده است. داستان موفقیت طالبان برای این گروهها پیام روشنی دارد: صبر و پایداری در نهایت به پیروزی میانجامد. افغانستان اکنون برای آنها به الگویی برای مقاومت تبدیل شده است؛ جاییکه میتوانند آموزش، سازماندهی مجدد و مبارزه فکری را بدون فشار جدی دنبال کنند.
با وجود درگیری طالبان با داعش-خراسان، برخورد آنها با دیگر گروههای جهادی اغلب با تحمل و یا بیطرفی همراه بوده است. ظهور دوباره پناهگاههای تروریستی بیانگر آن است که افغانستان بار دیگر میتواند به مرکز احیای عملیات تروریزم جهانی تبدیل شود — وضعیتی که تهدیدی جدی برای امنیت منطقه و جهان به شمار میرود.